نمازخانه ی دانشگاه
چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۲، ۰۵:۰۹ ب.ظ
نماز خانه ی دانشگاه
در کنار آن یک بوفه
ظهر آن روز رسید
چه شلوغ است آنجا !
چه شلوغ است آنجا !
بوفه را می گویم،
طعم خوردن پر بود
بوی ساندویچ سیمانی
در کنار آن مرغی است
مرغ عشق آنجا نیست
پس کجا او پر زد ؟
او کجا زندانی است ؟
امتدادش دادم
دل ما کوتاه است
او چرا بینهایت نیست ؟
ساندویچ دل شده است !؟
آن نمازخانه ی ما هم؛
نکند، ای خدا !
سال بعد،
یا فردا
ساندویچی بشود .
تبریز - فروردین ماه 86
- ۹۲/۱۰/۱۸