VEB YAZILARI

سجاد سیفی

VEB YAZILARI

سجاد سیفی

آشنایی
VEB YAZILARI

سلام عزیز دوستلار

اورگین بیر یاری وار
یارئما بیر یاری وار
آللاهئم یار اونادئ
هارداکئ دیاری وار

پیام های کوتاه
  • ۲۴ بهمن ۹۲ , ۰۰:۰۶
    محبت
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بانک ها» ثبت شده است

مدت هاست فکر می کنم چیزی کم است . شاید چیزی شبیه بهار درخودم، بیداری . همیشه چیزی کم است . خواب، چشمان خسته ی مرا دزدیده است ؛ خواب هایم تاریک ؛ در حسرت خواب های روشنم . جایی که من هیچ می شوم .

 و چه خوب می شد؛ می توانستم، تمام کتاب هایم را با یک جفت چشم تازه برای دیدن عوض می کردم . نگاه می کنم ؛ نور که به چشمم می رسد شکسته شده و روحم را خراش می دهد . خرده ریزه های نور های رنگی در پایم می ماند و آزار می دهد . پایش می لنگد . همیشه چیزی کم است . چیزی شبیه دوست . تا امانتی اش را که در جیبم مانده صحیح و سالم تحویل بدهم .

امروز صبح دوباره مثل همیشه گنجشک ها زودتر سلام کردند ؛ من بیدار شدم . درخت لبخند زد . پای شبم را درون تشت مسی خورشید شستم . بلند شدم که راه بیافتم ، شب شد . روز هایم کوتاه و شب هایم یلدایی است.

قصد دارم چیزی را پیدا کنم . ولی نمی دانم چه چیز را . کم حافظه شدم ام ؛ این مشکل مدت هاست که با من است . برای اینکه پیدایش کنم باید نوشت ؛ نقش کرد . بر روی در و دیوارها، سنگ ها، مهرها، چوب ها، شیشه ها، در های بسته ی بانک ها و اسکناس های عید نو؛ کار همیشگی من است . ولی پیدایش نمی کنم . همیشه چیزی کم است.