VEB YAZILARI

سجاد سیفی

VEB YAZILARI

سجاد سیفی

آشنایی
VEB YAZILARI

سلام عزیز دوستلار

اورگین بیر یاری وار
یارئما بیر یاری وار
آللاهئم یار اونادئ
هارداکئ دیاری وار

پیام های کوتاه
  • ۲۴ بهمن ۹۲ , ۰۰:۰۶
    محبت
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

فجر است و نامه ی تقدیر مهر شد

صبح آمد و گذشت و دلم ظهر شد

شام است و راهی شب می شوم، خدا !

این دل برای تو آیا دمی طُهر شد؟

 

چشمان تازه بیاور نگاه کن

صبح آمد و نظری در پگاه کن

در دفتر ثبت نگاه خود

بانوی آفتاب راعقد ماه کن .

راه رفتم و نشستم، خواستم چیزی بنویسم؛ ولی دیدم زبان گفتنش را ندارم . باید صبر کرد؛ شاید بیاید واژه ای که در سفر است. شمردم روزهایم را. برای خودم افسانه ای شده ام . آینه روبروی من هست و من روبروی آینه .عمیق می شوم و غرق در درون آینه و خودم؛  گم می شوم، گم می شوم، گم . پشت سرم عکس کودکی است شبیه خودم . می روم تا خودم و می روم تا او . به زور سیب هم شده می خندم. چشمهایم را می بندم . گریه می کند . تازه متولد شده، خیلی کوچک است. نمی داند ولی می دانم، زندگی او را در آغوش گرفته خواهد برد  به سمت ناکجاها، شاید به آب، شاید به  آفتاب و روزی درون خاک های سرد .هوا گرم است و من در درون خود روزهای سرد را تجربه می کنم. در گیر و دار رزم مقدس او تیر خورده است و پشت خاکریزهای قلب خسته ی من درد می کشد . در حمله قبلی قلبم شکست خورده ام . ولی می دانم، این بار نوبت پیروزی آینه هاست .

در این سرای دل غذای فکر من همیشه شیرین نیست

به کام فرهادم به جز نگاه تو بگو چو شیرین کیست؟

"حقیقت"

 

دستم را دراز می کنم

در آرزوی لمس،

به سیمی مسی بر می خورم

که جریان برق را در خود می برد

 

تکه تکه می بارم

مثل خاکستر،

فرو می ریزم

 

فیزیک حقیقت را می گوید

کتاب مقدس، حقیقت را می گوید

عشق، حقیقت را می گوید

و حقیقت، رنج است.