VEB YAZILARI

سجاد سیفی

VEB YAZILARI

سجاد سیفی

آشنایی
VEB YAZILARI

سلام عزیز دوستلار

اورگین بیر یاری وار
یارئما بیر یاری وار
آللاهئم یار اونادئ
هارداکئ دیاری وار

پیام های کوتاه
  • ۲۴ بهمن ۹۲ , ۰۰:۰۶
    محبت
آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۳۱ مطلب با موضوع «دوبیتی و رباعی ها» ثبت شده است

دل را به حریم عشق تقدیم کنیم
از مهر و محبت همه تقسیم کنیم
سالی دگر از خانه ی ما رخت ببست
عاشق تر تر شروع تقویم کنیم.

دختر سبز غزل عشق به تن جوشن کن

در سکوت شب دل، روح مرا روشن کن

بی تو بی مأمن و دل وَ تن من در قیر است

دست سبزت به دعا فصل دلم گلشن کن

 

 

 

 

 

 

عشق تابید آب و گل زیبا شد
آبی رنگ آسمان و دریا شد
نقش شد آفتاب طلا در دفتر
با محبت سقف دل بر پا شد

آسمان ابری و بینوای دل
گرگ و میش هوا پا درون گل
ناگهان ذهن من دریده شد
با نوای دلنواز یک دیرل

پشتم رسیده به خاک حریف غـــم

تکرار آخــــــر بیتم ردیف غـــــــم

من یک مســــافر در راه مانده ام

غم کوله بارم و در دست کیف غم

لب روی لبت هر ثمرش یک بوس است

بی تو اما چه ثمر حاصل آن افسوس است

خوش به حال دل شب بوسه به ماهش می زد

بی تو هر شب پس هر خواب پر از کابوس است

در غمت یار کمر تا شده است
رفته آدینه و فردا شده است
فصل بی تو گل فکرم یخ بست
بی تو روزم شب یلدا شده است

 

دلم را گفته ام نقطه سر خط .

ز خودها رسته ام نقطه سر خط .

نویسم بعد هر نقطه برایت .

به تو دلبسته ام نقطه سر خط .

...

دادم هوای دلم را به دلبرت

گل هستی و من خار در برت

در بر بگیر تن این خسته را

من تشنه ی لب های شیرین ترت

به دامانش برفتم با نیازی

برای دل کند یک چاره سازی

بگفتا دل به هر دامی مینداز

امان از دست این عشق مجازی

یک شعر تازه نوشتم فرشته است

بر روی نازک دل این نوشته است

هر دم گناه من این شد که خاک دل

با عشق آینه ها سرشته است.

به نام آن یگانه حق که او به من امید داد

دلم به روشنایی اش به روشنی نوید داد

به هر دری که بسته است طلب از او کنم که او

به هر دری که بسته بود همان درش کلید داد

روح گرسنه ی مرا عشق تو سیر می کند

قلب شکسته ی مرا بسته اسیر می کند

ثانیه های تشنگی تازه گلو که خیس شد

رفته دوباره سینه ام غرق کویر می کند .

 

 

 

 

 

برای شکار این دل دو بال و صد باز آر

ببر وجود یوسف من را به سوی یک بازار

اگر ظریف جنس دلم پسندتان نشود

قدم به چشم ما بگذار و حریر دل باز آر

 

میان یک پوشه شکایت خنده است

امید من فردا به حکم آینده است

و مرگ پروانه به دست یک پوشه

دوباره فردا شب تولد پرونده است .